عامل اصلی ارزش یک کالا چیست
عامل اصلی ارزش یک کالا چیست
منگر از نظریه ارزش سوبژکتیو خود به منظور ایجاد دیدگاههایی بسیار ارزشمند در علم اقتصاد استفاده کرد. برای مثال با استفاده از همین نظریه بود که برای اولینبار اقتصاددانان متوجه شدند که هر دو سوی یک مبادله، از این مبادله سود میبرند. منگر بر خلاف ویلیام جِونز، بر این باور نبود که کالاها ایجاد «مطلوب» میکنند. مطلوب واحد مطلوبیت است
آینده نگر
کارل منگر اقتصاددانی اتریشی بود که بعدها به عنوان بنیانگذار مکتب اتریش شناخته شد. تاثیر اصلی منگر در ایجاد و توسعه نظریه «مطلوبیت نهایی» بود که در مخالفت آشکار با اقتصاددانان کلاسیکی نظیر آدام اسمیت و دیوید ریکاردو قرار میگرفت. منگر در این نظریه، تئوریهای ارزشی را که بر هزینه تولید تکیه میکردند رد کرد. به همین دلیل بود که منگر در ادامه زندگی حرفهای خود، نظریهاش را «نظریه ارزش سوبژکتیو» نامید
منگر از نظریه ارزش سوبژکتیو خود به منظور ایجاد دیدگاههایی بسیار ارزشمند در علم اقتصاد استفاده کرد. برای مثال با استفاده از همین نظریه بود که برای اولینبار اقتصاددانان متوجه شدند که هر دو سوی یک مبادله، از این مبادله سود میبرند. منگر بر خلاف ویلیام جِونز، بر این باور نبود که کالاها ایجاد «مطلوب» میکنند. مطلوب واحد مطلوبیت است. بر خلاف نظر جونز، منگر میگفت که کالاها ارزشمند هستند زیرا کاربردهایی را ارضا میکنند که اهمیتهایی گوناگون دارند. جدای از این بحث، منگر درباره نحوه توسعه پول هم دیدگاههایی را ارائه داد که حتی امروزه مورد پذیرش بسیاری از مکتبهای اندیشه اقتصادی است
*انقلاب اقتصادی
برای درک بیشتر اهمیت منگر باید به نظریه سوبژکتیو اقتصاد برگردیم. در این نظریه این ایده مطرح میشود که ارزش یک کالا از طریق ویژگیهای ذاتی و درونی آن کالا تعیین نمیشود، و از سوی دیگر هم توسط کاری که برای تولید آن کالا لازم است معین نمیشود. ارزش یک کالا از دیدگاه این نظریه توسط اهمیتی که یک فرد فعال بر این کالا میگذارد تا بتواند به نیازهایش برسد، تعیین میشود. نسخه مدرن این تئوری به شکلی مستقل و تقریبا همزمان توسط ویلیام جونز، لئون والراس و کارل منگر، در اواخر قرن نوزدهم میلادی ایجاد شد
بر اساس نظریه ارزش سوبژکتیو، با فرض گرفتن این نکته که مبادله برای طرفین امری آزادانه و داوطلبانه باشد، میتوان اینطور نتیجه گرفت که هر دوی طرفین درکی سوبژکتیو (ذهنی) از کالا، کار یا پولی که میگیرند دارند، به شکلی که از کالا، کار یا پولی که میدهند بیشتر باشد. بر اساس این نظریه و این چینش، ارزش به سادگی میتواند تنها با جابهجایی مالکیت یک چیز افزایش پیدا کند، زیرا فرد دوم ارزش بیشتری برای آن کالا قائل است. تاکید بر جابهجایی صرف مالکیت برای این است که در این مسئله بدون اینکه کالا تغییر خاصی کند، دچار افزایش ارزش شدهاست. زمانی که درک ما از ثروت، ارزشگذاری ذهنی افراد بر داراییهای خود باشد، مبادله داوطلبانه توانایی افزایش مجموع ثروت در جامعه را دارد
طبق این نظریه افراد به مرور زمان به دنبال ارضا کردن نیازهایی میروند که سطح اهمیت آنها کاهش پیدا میکند تا به «مطلوبیت نهایی» برسد. افراد در ابتدا به دنبال کالاهایی هستند که بیشترین نیاز را به آنها دارند، مثلا غذای کافی. اما به محض اینکه نیازشان به غذا ارضا شد و به سطحی از رضایت رسیدند، میل به دیگر کالاها در آنها ایجاد میشود. این کالاهای بعدی هم اهمیت نسبی دارند. از اینجا به بعد قرار است که رضایت از نیاز غذا بدل به رضایت از دیگر نیازها و دیگر کالاها شود
مدافعان این نظریه از آن دسته اقتصاددانانی هستند که میگویند بازار آزاد بهترین سازوکار اقتصادی ممکن برای یک جامعه است، و رقابت بین افرادی که قصد دارند کالاهای در اختیار خود را مبادله کرده تا کالاهایی دریافت کنند که ارزش بیشتری برایشان دارد، منجر به تعادلی بازاری میشود
دیوید ریکاردو میگفت که افراد سطوح مختلفی از مطلوبیت یا «ارزش مصرفی» را از خدمات کسب میکنند، اما این مسئله ربطی مستقیم به قیمتهای بازاری یا «ارزش مبادله» ندارد. ریکاردو این دو ارزش را به شکل مستقل ناشی از نیروی کار ورودی و دیگر عوامل تولیدی میدانست
کارل منگر اینطور ادعا میکرد که تولید هم تنها موردی دیگر از نظریه مطلوبیت نهایی است که در آن کارگران نیروی کار خود را در مبادلهای قرار میدهند تا مطلوبیت بیشتری کسب کنند. این مطلوبیت بیشتر در مقایسه با زمانی که کارگران به بیکاری و عدم فعالیت میگذرانند، برمیگردد و بیشتر روشن میشود. به طور کل، نظریه ارزش سوبژکتیو و نظریه مطلوبیت نهایی یکی از بزرگترین لحظات تاریخ علم اقتصاد بود که در واقع در قرون وسطی و رنسانس به پیش برده شده بود ولی در آن زمان به طور گسترده مورد قبول واقع نشده بود